تفکر طراحی هم یک ایدئولوژی و هم یک فرآیند است که به حل مسائل پیچیده به روشی بسیار کاربرمحور مربوط می شود.
در این مقاله، ما تعریف دقیقی از تفکر طراحی به شما ارائه میدهیم، دقیقاً مشخص می کنیم که این فرآیند شامل چه بخش هایی میشود، و به دلایل اهمیت تفکر طراحی می پردازیم. مواردی همچون:
- چرا تفکر طراحی ارزشمند است؟
- در چه زمینههایی تفکر طراحی مفید است؟
در اینجا همچنین رابطه بین طراحی تجربه کاربری و تفکر طراحی تجزیه و تحلیل می گردد و دو مطالعه موردی در دنیای واقعی مورد بحث قرار گرفته می شود که تفکر طراحی را در عمل نشان می دهد.
1. تفکر طراحی چیست؟
تفکر طراحی رویکردی است که برای حل مسئله به روش عملی و خلاقانه استفاده می شود. این رویکرد به شدت مبتنی بر روشها و فرآیندهایی است که طراحان استفاده میکنند (از این رو این نام را برای آن برگزیده اند).
با این حال طیف وسیعی از حوزه های کاری مانند معماری، مهندسی و کسب و کار از این ابزار استفاده می کنند. می توان گفت که از تفکر طراحی می توان در هر زمینه ای استفاده کرد و لزوما آن حوزه نباید خاص طراحی باشد.
توجه به این نکته مهم است که تفکر طراحی با طراحی کاربرمحور متفاوت است. تفکر طراحی به شدت کاربرمحور است. در درجه اول بر انسان تمرکز می کند و به دنبال درک نیازهای افراد و ارائه راه حل های موثر برای برآوردن این نیازها است. این همان چیزی است که ما آن را رویکرد مبتنی بر راه حل برای حل مسئله می نامیم.
تفاوت بین تفکر مبتنی بر راه حل و مسئله محور چیست؟
همانطور که از نام آن پیداست، تفکر مبتنی بر راه حل بر یافتن راه حل مناسب تمرکز دارد. راهکاری سازنده که برای برخورد موثر با یک مشکل خاص ارائه می کند. این رویکرد کاملا برعکس تفکر مبتنی بر مشکل است که تمایل دارد بر موانع و محدودیتها در مسیر حل مشکل متمرکز شود.
یک مثال مناسب برای درک بهتر این دو رویکرد، یک مطالعه تجربی است که توسط برایان لاوسون، استاد معماری در دانشگاه شفیلد انجام شده است. لاوسون می خواست بررسی کند که چگونه گروهی از طراحان و گروهی از دانشمندان با یک مشکل خاص برخورد می کنند.
او برای هر گروه گفت که سازه ای یک لایه با مجموعه ای از بلوک های رنگی بسازند. برای ساخت سازه باید تا حد امکان از آجر قرمز یا آجر آبی استفاده می شد، اما قوانین نامشخصی در مورد قرارگیری و ارتباط برخی از آنها وجود داشت، بلوک ها (مشکل یا محدودیت).
لاوسون یافتههای خود را در کتاب خود با نام طراحان چگونه فکر میکنند منتشر کرد، که در آن مشاهده کرد که دانشمندان بر شناسایی مشکل (تفکر مبتنی بر مشکل) تمرکز کردند، در حالی که طراحان نیاز به یافتن راهحل مناسب را در اولویت قرار دادند:
دانشمندان تکنیکی را برای آزمایش مجموعه ای از طرح ها اتخاذ کردند که از بلوک های مختلف و ترکیبی از بلوک ها در سریع ترین زمان ممکن استفاده می کرد. بنابراین آنها سعی کردند اطلاعات موجود در مورد ترکیبات مجاز را به حداکثر برسانند. اگر آنها می توانستند قانون حاکم بر ترکیب بلوک ها را کشف کنند، سپس می توانستند ترتیبی را جستجو کنند که رنگ مورد نیاز را در اطراف طرح بهینه کند.
از سوی دیگر، طراحان:
… بلوک های خود را برای دستیابی به محیط رنگی مناسب انتخاب کردند. اگر ثابت شود که این ترکیب قابل قبولی نیست، آنگاه ترکیب بلوک با رنگ مطلوب بعدی جایگزین خواهد شد و به همین ترتیب تا زمانی که یک راه حل قابل قبول کشف شود، ادامه می یابد.
یافتههای لاوسون به قلب مفهوم طراحی تفکر میپردازد: این یک فرآیند تکراری است که از آزمایشهای مداوم تا زمانی که راهحل مناسب پیدا شود، حمایت میکند.
2. فرآیند تفکر طراحی چیست؟
همانطور که قبلا ذکر شد، فرآیند تفکر طراحی پیشرو و بسیار کاربرمحور است. برای درک بهتر این فرایند بهتر است چهار اصل تفکر طراحی را که توسط کریستوف ماینل و هری لیفر از موسسه طراحی هاسو-پلاتنر در دانشگاه استنفورد، کالیفرنیا بیان شده است، را بررسی کنیم.
چهار اصل تفکر طراحی
- قانون انسانی: صرف نظر از شرایط، تمام فعالیت های طراحی ماهیت اجتماعی دارند و هر نوآوری اجتماعی ما را به “دیدگاه انسان محور” بازمی گرداند.
- قانون ابهام: ابهام اجتناب ناپذیر است و نمی توان آن را حذف کرد یا بیش از حد ساده کرد. برای اینکه بتوانید چیزها را متفاوت ببینید، آزمایش در محدوده دانش و توانایی شما بسیار مهم است.
- قانون طراحی مجدد: تمام طراحی ها طراحی مجدد است. در حالی که تکنولوژی و شرایط اجتماعی ممکن است تغییر کند و تکامل یابد، نیازهای اساسی انسان بدون تغییر باقی می ماند. ما اساساً فقط ابزارهای برآورده کردن این نیازها یا رسیدن به نتایج دلخواه را دوباره طراحی می کنیم.
- قانون ملموس بودن: ملموس ساختن ایدهها در قالب نمونههای اولیه، طراحان را قادر میسازد تا به طور مؤثرتری با آنها ارتباط برقرار کنند.
پنج مرحله تفکر طراحی
بر اساس این چهار اصل، فرآیند تفکر طراحی را میتوان به پنج مرحله یا فاز تقسیم کرد، که عبارتند از:
- همدلی (Empathise)
- تعریف (Define)
- ایدهپردازی (Ideate)
- نمونه اولیه (Prototype)
- تست (Test)
مرحله 1: همدلی یا درک نیازهای انسانی
همدلی نقطه شروع حیاتی برای تفکر طراحی را فراهم می کند. اولین مرحله از فرآیند صرف شناخت کاربر و درک خواسته ها، نیازها و اهداف او می شود.
این به معنای مشاهده و تعامل با افراد به منظور درک آنها در سطح روانی و عاطفی است. در طول این مرحله، طراح به دنبال کنار گذاشتن مفروضات خود و جمع آوری بینش واقعی در مورد کاربر است. همه چیز را در مورد روش های کلیدی ایجاد همدلی در راهنمای ما بیاموزید.
مرحله 2: تعریف مسئله
مرحله دوم در فرآیند تفکر طراحی به تعریف مسئله اختصاص دارد. شما تمام یافته های خود را از مرحله همدلی جمع آوری می کنید و شروع به بررسی و درک آنها می کنید. بطور مثال:
- کاربران شما با چه مشکلات و موانعی روبرو هستند؟
- چه الگوهایی را مشاهده می کنید؟
- مشکل بزرگ کاربر که تیم شما باید آن را حل کند چیست؟
در پایان مرحله تعریف، یک بیانیه شرح مشکل واضح خواهید داشت. نکته کلیدی در اینجا این است که مشکل را به روشی کاربر محور قاب بندی کنیم. به جای گفتن «ما باید…»، آن را بر اساس کاربر خود قاب بندی کنید: «بازنشستگان در جنوب کشور به…»
هنگامی که مشکل را به صورت شفاف و از زبان کاربر فرموله کردید، می توانید شروع به ارائه راه حل ها و ایده ها کنید که ما را وارد مرحله سوم می کند.
مرحله 3: ایده پردازی
با درک کاملی از کاربران و بیان واضح مشکل، زمان آن رسیده است که روی راه حل های بالقوه کار کنید. مرحله سوم در فرآیند تفکر طراحی جایی است که خلاقیت اتفاق می افتد، و مهم است که به این نکته اشاره کنیم که مرحله ایده پردازی منطقه ای عاری از قضاوت است!
طراحان، جلسات ایده پردازی را برگزار می کنند تا تا حد امکان رویکردها و ایده های جدیدی را بیابند. انواع مختلفی از تکنیک های ایده پردازی وجود دارد که طراحان ممکن است از آنها استفاده کنند، از طوفان فکری و نقشه ذهنی گرفته تا طوفان بدنی (سناریوهای ایفای نقش) و تحریک که یک تکنیک تفکر جانبی افراطی است که طراح را وادار می کند تا باورهای تثبیت شده را به چالش بکشد و گزینه ها و جایگزین های جدید را بررسی کند.
در پایان مرحله ایدهپردازی، آن را به چند ایده محدود میکنید که با آن میتوانید به جلو بروید. در این راهنما می توانید با مهم ترین تکنیک های ایده پردازی آشنا شوید.
مرحله 4: نمونه سازی اولیه
مرحله چهارم در فرآیند تفکر طراحی، همه چیز در مورد آزمایش و تبدیل ایده ها به محصولات ملموس است. یک نمونه اولیه اساساً یک نسخه کوچک شده از محصول است که راه حل های بالقوه شناسایی شده در مراحل قبلی را در خود جای می دهد. این مرحله برای آزمایش هر راه حل و توجه شناسایی بهتر هرگونه محدودیت و نقص کلیدی است.
در سراسر مرحله نمونه سازی اولیه، بسته به نحوه عملکرد آنها در نمونه اولیه، راه حل های پیشنهادی ممکن است:
- پذیرفته شوند
- بهبود یابند
- بازطراحی شوند
- رد شوند
مرحله 5: تست
پس از نمونه سازی، آزمایش توسط کاربر نهایی انجام می شود، اما توجه به این نکته مهم است که به ندرت اتفاق می افتد که این مرحله پایان فرآیند تفکر طراحی باشد. در واقع، نتایج مرحله آزمایش اغلب شما را به مرحله قبلی باز میگرداند، و بینش های جدیدی را در خصوص بیانیه اصلی مشکل یا لیست ایدههای جدیدی که قبلاً به آن فکر نکرده بودید، ارائه میکند.
دسترسی کامل به این محتوا برای اعضای حرفه ای و ویژه وبسایت مدیران آینده امکان پذیر می باشد.
اعضای حرفه ای و ویژه می توانند به محتوای اختصاصی تولید شده در وبسایت مدیران آینده دسترسی داشته باشند.
برای آشنایی با خدمات مشترکین وب سایت مدیران آینده می توانید به اینجا کلیک کنید.
نکات کلیدی
تفکر طراحی رویکردی است که برای حل مسئله به روش عملی و خلاقانه استفاده می شود. تفکر طراحی چهار قانون اصلی دارد که عبارتند از:
- قانون انسانی
- قانون ابهام
- قانون طراحی مجدد
- قانون ملموس بودن
فرایند تفکر طراحی دارای 5 مرحله است:
- همدلی (Empathise)
- تعریف (Define)
- ایدهپردازی (Ideate)
- نمونه اولیه (Prototype)
- تست (Test)