انگیزه خود را برای رهبری افزایش دهید

اگر می‌خواهید در مسیر رهبری سازمامی موفق شوید، اما به سختی می‌توانید خودتان را به پیش ببرید، شاید دلیل آن عدم شناخت و استفاده از ابزارهای انگیزشی رهبری باشد. در این مقاله سعی شده است به سه ابزار اصلی این حوزه نگاهی بیندازیم. ابتدا به تخریب کننده های انگیزه «Demotivation Demolisher» نگاه می کنیم، سپس به «پل نیاز به تلاش» و در نهایت به نیرو محرکه شور و اشتیاق «Passion Propulsion» خواهیم پرداخت.

 

تخریب کننده های انگیزه را حذف کنید

اولین قدم در ایجاد انگیزه این است که بتوانید چیزهایی که باعث بی انگیزگی شما می شوند را شناسایی کنید تا پس از آن نسبت حل مشکل اقدام نمایید.

در اینجا ما به بی انگیزگی در دو سطح نگاه می کنیم. در یک سطح، به انگیزه اساسی برای رهبری می پردازیم و در سطح دوم، ما به ناراحتی ها و آزردگی های روزمره نگاه می کنیم که شما را ناامید می کند و حواس شما را از انجام یک کار خوب منحرف می کند.
برای درک بهتر موضوعات سعی شده است که از کیس های واقعی برای بیان تصویر واقعی مشکل کمک گرفته شود.

مارکوس جکسون خوشحال نبود. او به تازگی برای رهبری یک تیم توسعه محصول در بخش دیگری از شرکت مهندسی که در آن کار می کرد، ارتقا یافته بود.
او احساس می کرد که به دلیل تخصص و کیفیت کارش ارتقا یافته است. و افتخار می کرد که انتخاب شده است.

با این حال، او عمیقاً در نقش جدید خود احساس ناراحتی می کرد: او در مورد آنچه از او انتظار می رفت سردرگم بود، او قبلاً تجربه کمی از رهبری داشت، و احساس می کرد در برخورد با مسائل تیم ها و کارکنانی که اکنون از او انتظار می رفت که به آن رسیدگی کند، توان کافی را ندارد. بدتر این بود که او به طور غریزی احساس می کرد که تیم از او انتظاراتی دارد که او نمی دانست چگونه ارائه دهد. در مجموع، او این سوال را مطرح می کرد که آیا حرکت درستی انجام داده و آیا باید به کار قبلی خود بازگردد یا خیر.

خوشبختانه مارکوس بینش کافی برای تشخیص اهمیت این مسائل و شناسایی مسائل دقیقی که تجربه می کرد را داشت. و وقتی نکاتی را فهرست کرد، همه چیز روشن شد: چیزی که او به آن نیاز داشت آموزش مهارت‌های نظارتی اولیه و کمک در به کارگیری آنها بود.

بنابراین، او به رئیس خود نزدیک شد و یک مورد قانع کننده برای یک دوره آموزشی خاص ارائه داد. و همچنین اطمینان حاصل کرد که به طور منظم در مورد مسائلی که با آن روبرو بود از رئیس خود بعنوان یک مربی و منتور کمک بگیرد تا بتواند در آموخته هایش اثرگذاری بیشتر ی داشته باشد. و در نهایت او موفق به یادگیری مهارت های مورد نیاز برای رهبری تیم شد.

سطح دوم بی انگیزگی ناشی از عصبانیت های روزمره است که شما را از انجام یک کار خوب منحرف می کند. مورد سوزان میچل را در نظر بگیرید که در زیر به آن اشاره شده است:

سوزان، مدیر بازاریابی، به تازگی به یک شرکت جدید پیوسته بود. او یک هدف برای خود تعیین کرده بود که در عرض یک سال او به عنوان رهبر تیم انتخاب شود. او می دانست که توانایی دارد و آماده است تا به اندازه کافی سخت کار کند.

در ابتدا، این زنِ با اعتماد به نفس و توانا اولین کسی بود که برای هر کار جدید داوطلب شد و اغلب اوقات تا دیر وقت کار می کرد. اما چند ماه بعد، او شروع به از دست دادن انگیزه اش کرد. او حواسش پرت بود، به راحتی خسته می شد و به نوعی نمی توانست ایده های عالی بیشتری به ذهنش برساند.

سوزان می‌دانست که اگر همه چیز به این شکل پیش برود، در جاه‌طلبی‌اش شکست می‌خورد، بنابراین آگاهانه تصمیم گرفت تا با مشکل مقابله کند. ابتدا او اذعان کرد که انگیزه خود را از دست داده است. سپس سعی کرد دلیل آن را تحلیل کند. او سه دلیل را برای این موضوع شناسایی کرد:

• اعضای تیم غیرهمکار
• خستگی مفرط
• قرار گرفتن دفتر کار او در جای غیر مناسبی از شرکت

سوزان متوجه شد که می تواند حداقل یک مشکل را فوراً حل کند، تغییر جای دفتر کارش در شرکت. او از رئیس خواست تا به فضای اداری دیگری نقل مکان کند و آن را دریافت کرد.
اما دو مسئله دیگر وجود داشت که او هنوز با آنها دست و پنجه نرم می کرد. با این حال او حداقل می داند که آنها وجود دارند و آگاهانه روی اصلاح آنها کار می کند، بنابراین انگیزه او دوباره در حال افزایش است.

اگر شما هم از هر یک از این مسائل انگیزشی رنج می برید، پیشنهاد می شود در ابتدا مسیر زیر را برای شناسایی مشکلات اصلی طی کنید.

ابتدا 15 دقیقه وقت بگذارید تا مواردی را که انگیزه شما را می دزدند، یادداشت کنید، خواه این موارد انگیزه شما را برای رهبری تضعیف می کند یا محرک های عمومی تری وجود دارد که باعث تضعیف انگیزه تان می شوند، می‌توانید جدولی مانند جدول زیر ترسیم کنید و آن‌ها را در زیر ستون عوامل بی انگیزگی فهرست کنید:

 

عوامل بی انگیزگی	همیشگی / موردی	راهکار

 

پس از تکمیل لیست بایستی سعی در حل مشکلات بصورت مجزا نمایید.

با در نظر گرفتن اینکه آیا “عوامل بی انگیزگی” دارای ریتم تکرار همیشگی هستند و یا بصورت مورد اتفاق می افتند می توانید به دلایل اصلی بروز این ریشه های بی انگیزگی پی ببرید.

در نهایت به سراغ ستون راهکار بروید. اگر عوامل محیطی شما را آزار می‌دهند، دقیقاً آنچه را که شما را «خاموش می‌کند» کنترل کنید و سعی کنید علت را خنثی کنید. برای سوزان، یکی از عوامل جای مناسب دفتر کارش بود. او فقط حوصله کار کردن نداشت و حواسش به این بود که چه کسی چند فنجان قهوه می خورد. هنگامی که بی انگیزه شناسایی شد، رئیس خود را تحت فشار قرار داد تا فضای کاری دیگری به او اختصاص دهد و کارش بهبود یافت. ممکن است نتوانید فورا مشکل خود را حل کنید، اما حداقل راه حل را یادداشت کنید.

با این حال، اگر دلیل بی انگیزگی شما یک عادت تکرار شونده است، باید آن را به عنوان یک موضوع جدی بپذیرید، که ممکن است تمام کارهای خوبی را که می خواهید انجام دهید تضعیف کند. برای تقویت انگیزه و اشتیاق خود به فعالیت باید تلاشی هماهنگ انجام دهید. ابزارهای بعدی ما به شما نحوه رسیدن به این هدف را نشان خواهند داد که می توانید آنها را در ستون راهکار های خود قرار دهید.

 

پیشینه

یکی از چهره های کلیدی در توسعه نظریه انگیزش فردریک هرزبرگ بود که منابع انگیزش کارکنان را در دهه های 1950 و 1960 از نزدیک مطالعه کرد. چیزی که او کشف کرد این بود که چیزهایی که مردم را بی انگیزه می کنند با چیزهایی که به آنها انگیزه می دهند متفاوت است.
در نظریه عوامل بهداشت روانی و انگیزاننده هرزبرگ اشاره می شود که موارد زیر می تواند منجر به نارضایتی و بی انگیزگی افراد در سازمان شود:
سیاست بازدارنده شرکت، مدیریت غیرمفید، نظارت مزاحم، روابط بد کاری، شرایط بد، حقوق غیررقابتی، وضعیت ناپایدار و ناامنی شغلی.
بر اساس این نظریه می توان نتیجه گرفت شاید در مواردی که ما نیز در فعالیت های سازمانی خود دچار بی انگیزگی می شویم موارد اشاره شده در بالا بعنوان عوامل تاثیر گذار و محرک در این واقعیت باشد.

 

 

نکات کلیدی

برای استفاده ابزارهای انگیزشی رهبری باید در سه بخش مختلف به آنها پرداخته شود:

1.  تخریب کننده های انگیزه «Demotivation Demolisher»
2.  پل نیاز به تلاش
3. نیرو محرکه شور و اشتیاق «Passion Propulsion»

هر یک از این ابزارها کارکردهای خود را دارند که در جای مناسب بایستی از آنها استفاده نمود.
برای شناسایی دقیق مولدهای بی انگیزاننده و انگیزه بخش نیز می توان از نظریه دو عاملی هرزبرگ برای درک بهتر این موضوع و شناخت عواملی که ما با آنها سروکار داریم، استفاده نمود.